ذوالفقار

لافَتی الّا عَلی ، لاسَیف الّا ذوالفَقار

لافَتی الّا عَلی ، لاسَیف الّا ذوالفَقار

آنچه امیرالمومنین علی(علیه السلام) از ما می خواهد...
آنچه از اسلام میدانم.....

بایگانی

سیمای حضرت علی(ع) در قرآن (بخش دوم)

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ

4 - آیه صادقین

«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین; ای کسانی که ایمان آورده اید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید .» (15)

 

شان نزول

مفسر معروف، سیوطی در «درالمنثور» از ابن عباس نقل می کند که در تفسیر آیه «اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» گفت : «مع علی بن ابی طالب; با علی بن ابی طالب باشید».(16)

در بیان شان نزول این آیه احادیث دیگری هست که در کتب هر دو مکتب (اهل بیت و اهل سنت) آمده است.(17)

نکته حایز اهمیت در اینجا این است که دستور خداوند به اینکه مؤمنان همواره باید با صادقان باشند، دستوری است مطلق و بدون هیچ گونه قید و شرطی، این معنا جز در مورد معصومین(ع) امکان پذیر نیست، زیرا غیر معصوم ممکن است خطاکند و در آن حال باید از او جدا شد. کسی که در همه حال می توان در کنار او و پیرو او بود، جز انسان معصوم کسی نخواهد بود. بنابراین منظور از صادقین در این آیه، هر فرد راستگویی نیست، بلکه صادقانی است که سخن خلاف - نه عمدا و نه از روی سهو - در گفتار آنها راه ندارد.

با الهام از این آیه و تفسیر آن به همراهی با علی و فرزندان معصوم او، «دکتر محمد تیجانی» نام یکی از کتابهای خود را «لاکون مع الصادقین» (هدفم این است که با صادقان باشم!) گذارده که تاثیر عجیبی در بسیاری از مسلمین کرده است.

 

5 - آیه قربی

«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی; بگو: من هیچ پاداشی از شما برای رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)».(18)

در ذیل این آیه، روایات فراوانی، در منابع اهل سنت و شیعه نقل شده است که در تفسیر و تبیین مفهوم آیه شریفه می توان از آنها کمک گرفت.

 

شان نزول

«حاکم حسکانی » که از دانشمندان معروف قرن پنجم هجری است، در شواهد التنزیل از «سعید بن جبیر» از ابن عباس چنین نقل می کند:

«لما نزلت قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی قالوا یا رسول الله من هولاء الذین امرنا الله بمودتهم! قال: علی و فاطمة و ولدهما; هنگامی که این آیه نازل شد اصحاب عرض کردند: ای رسول خدا، اینها کیستند که خداوند ما را به محبت آنها امر کرده است؟ فرمود: علی و فاطمه و فرزندان آن دو می باشند.»(19)

 

نکته:

قرآن در سوره شعرا به نقل از پنج نفر از پیامبران الهی (نوح، هود، صالح، لوط و شعیب) می فرماید: «و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین» و از سوی دیگر در مورد شخص پیامبر می فرماید: من از شما پاداشی تقاضا نمی کنم، مگر دوستی خویشاوندانم را!.

از طرفی، در آیه 57 سوره فرقان باز در مورد پیامبر می خوانیم: «قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا; بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمی کنم، مگر کسانی که بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند». و باز در سوره سباء آیه 47 در مورد پیامبر اسلام آمده است: «قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله».

سؤال این است که جمع کردن این آیات چهارگانه چگونه ممکن است؟

آیا بین آیات مربوط به پیامبر اسلام و آیه مربوط به پیامبران پنجگانه تعارض و تنافیی وجود دارد یا نه؟

در جواب باید گفت: از ضمیمه کردن این آیات به یکدیگر، به خوبی می توان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام نیز مانند سایر پیامبران الهی، اجر و پاداشی برای شخص خود از مردم نخواسته است; بلکه مودّت ذوی القربای او راهی به سوی خداست و چیزی است صد در صد به نفع مردم; چرا که این مودت، دریچه ای به سوی مساله امامت و خلافت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) است. و در حقیقت ادامه خط رسول الله(ص) در امت و هدایت مردم در پرتو آن محسوب می گردد.

 

6 - آیه تطهیر

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا; خداوند می خواهد هرگونه پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.»(20)

آیه تطهیر چون ستاره ای بر تارک آیات فضایل اهل بیت می درخشد. و مطالب بلند و نکته های پر از فائده ای در آن هست که توجه هر اندیشمند عمیقی را به سوی خود جلب می نماید و در اینجا به ذکر قطره ای از آنها اکتفا می کنیم.

 

شان نزول

علامه طباطبایی(ره) در المیزان می فرماید: بیش از هفتاد روایت دلالت دارند بر اینکه این آیه مربوط به پیامبر(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است و غیر اینها را شامل نمی شود. این روایات از طریق اهل سنت (به طریق مختلف) و امامیه (به طرق گوناگون) نقل شده اند و آنچه از طرق اهل سنت در این زمینه نقل شده، بیش از آن است که از طریق شیعه وارد شده است!(21)

«دکتر تیجانی » در کتاب «فسئلوا اهل الذکر» ، سی منبع از منابع معتبر اهل سنت (از تفسیر و حدیث و تاریخ) را ذکر می کند که نزول آیه تطهیر را درباره اهل بیت پیامبر، یعنی شخص پیامبر(ص)، علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می دانند، و در پایان اضافه می کند که علمای اهل سنت که این آیه را درباره اهل بیت پیامبر می دانند زیادند و ما به همین مقدار اکتفا می کنیم.(22)

آلوسی، عالم سنی متعصبی که هر جا آیه ای را در شان و فضایل علی و اهل بیت(ع) دیده به لطایف الحیلی آن را کم رنگ کرده است، در این باره می گوید:

«اینکه مراد از اهل بیت در این آیه کسانی بودند که پیامبر آنها را زیر کساء قرار داد و درباره آنها فرمود: «اللهم هؤلاء اهل بیتی فاجعل صلواتک و برکاتک علی آل محمد کما جعلتها علی آل ابراهیم انک حمید مجید; بار خدایا! اینان اهل بیت منند، پس درودها و برکاتت را همان گونه که بر خاندان ابراهیم نازل فرمودی، بر خاندان محمد هم نازل فرما که تو خداوند ستوده و بلند مرتبه هستی، خارج از حد شمارش است.»(23)

روایاتی که در این باره در کتب حدیث و تفسیر نقل شده اند، به چهار دسته تقسیم می شوند:

1 - روایاتی که برخی از همسران پیامبر نقل کرده اند و مفاد آن این است که پیامبر آنان را از شمول آیه تطهیر خارج کرده است.(24)

2 - روایاتی که مربوط به حدیث کساء است.(25)

3 - روایاتی که می گویند پیامبر تا مدتی (شش ماه یا بیشتر) پس از نزول آیه تطهیر، به در خانه علی و فاطمه و فرزندانش می رفت و می فرمود: «الصلوة! یا اهل البیت! انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا; هنگام نماز است ای اهل بیت! خداوند تنها می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاک کند!».(26)

4 - روایاتی که از ابوسعید خدری رسیده است که می گوید، این آیه درباره رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده است: «نزلت فی خمسة: فی رسول الله و علی و فاطمة و الحسن و الحسین(ع).»(27)

در اینجا با ذکر یک جمله از عایشه - به نقل از ثعلبی در تفسیرش - سخن را به پایان می بریم:

ثعلبی می گوید: هنگامی که از عایشه درباره جنگ جمل و دخالتش در آن جنگ ویرانگر سؤال کردند، (با تاسف) گفت: این یک تقدیر الهی بود! و هنگامی که درباره علی(ع) سؤال کردند، چنین گفت:

«تسالنی عن احب الناس کان الی رسول الله و زوج احب الناس کان الی رسول الله، لقد رایت علیا و فاطمة و حسنا و حسینا و جمع رسول الله بثوب علیهم . ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بیتی و حامتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا . قالت: فقلت: یا رسول الله انا من اهلک؟ فقال: تنحی فانک الی خیر; آیا از من درباره کسی سؤال می کنی که محبوبترین مردم نزد پیامبر(ص) بود و از کسی می پرسی که همسر محبوبترین مردم نزد رسول خدا(ص) بود. من با چشم خود دیدم علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را که پیامبر(ص) آنها را در زیر پارچه ای جمع کرده بود و فرمود: خداوندا! اینها خاندان منند و حامیان من، رجس و پلیدی را از آنها ببر و از آلودگیها پاکشان فرما! من گفتم: ای رسول خدا آیا من نیز از آنها هستم؟ فرمود: دور باش! تو بر خیر و نیکی هستی (اما جزء این جمع نمی باشی).»(28)

 

7 - آیه مباهله

«فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین; هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»(29)

«ابتهال » در لغت به معنای واگذاری فرد یا حیوان به خودش است و در اصطلاح به معنای نفرین کردن; مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر بر همدیگر است، به این ترتیب که وقتی استدلالات منطقی سودی نبخشید، افرادی که با هم درباره یک مساله مهم دینی گفتگو دارند، در یکجا جمع می شوند و به درگاه خدا تضرع می کنند و از او می خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.(30)

 

شان نزول

در روایات اسلامی که مفسران و محدثان نقل کرده اند آمده است: «هنگامی که آیه مورد بحث نازل شد، پیامبر به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد. بزرگان مسیحی از پیامبر یک روز مهلت خواستند تا در این باره به شور بنشینند. اسقف به آنها گفت: نگاه کنید! اگر فردا محمد(ص) با فرزند و خانواده اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بپرهیزید و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد، با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد!

فردا که شد پیامبر آمد در حالی که دست علی(ع) را گرفته و حسن و حسین پیش روی او حرکت می کردند و فاطمه پشت سر او بود، مسیحیان و در پیشاپیش آنها اسقف اعظم آنان نیز بیرون آمدند. هنگامی که او پیامبر را با همراهانش مشاهده کرد، پرسید: اینها کیانند؟ گفتند: این یکی پسر عمو و داماد او و این دو دختر زاده های او و این بانو دختر اوست که از همه نزد او گرامی تر است. اسقف نگاهی کرد و گفت: من مردی را می بینم که مصمم و با جرات در مباهله است و می ترسم او راستگو باشد و اگر راستگو باشد، بلای عظیمی بر ما وارد خواهد شد. سپس گفت: ای اباالقاسم، ما با تو مباهله نخواهیم کرد! بیا با هم صلح کنیم و در بعضی روایات آمده است که اسقف اعظم گفت: من صورتهایی را می نگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد شد; پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد!(31)

در صحیح مسلم چنین آمده است: معاویه از سعد بن ابی وقاص سؤال کرد: چرا تو لعن و سب علی بن ابیطالب نمی کنی؟ در جواب گفت: به خاطر سه امر: حدیث منزلت در جنگ تبوک، داستان پرچم در جنگ خیبر و داستان مباهله; وقتی که آیه «قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم» نازل شد، پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فراخواند و گفت: بارخدایا، اینها اهل منند (اهل بیت من هستند).(32)

 

8 - آیه خیر البریه

«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة × جزائهم عند ربهم جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک لمن خشی ربه; کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند، بهترین مخلوقات خدایند، پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است همیشه در آن می مانند . (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد.»(33)

در این آیه درست است که آیه، مفهوم وسیع و گسترده ای دارد و منحصر به شخص یا اشخاص معینی نمی باشد، ولی در روایات متعدد اسلامی که در منابع حدیث اهل سنت و شیعه آمده است، انگشت بر روی مصادیق و اشخاصی گذارده شده که در صف اول از صفوف «خیرالبریه » و در صدر بهترین مخلوقات خدا قرار دارند .

 

شان نزول

سیوطی از مفسرین معروف اهل سنت در «الدر المنثور» و حاکم حسکانی عالم بزرگ حنفی در کتاب معروف ومعتبر «شواهد التنزیل» احادیثی نقل کرده اند که مصداق بارز و اتم «خیر البریة» را علی بن ابی طالب(ع) دانسته اند:

الف) سیوطی از ابن عساکر از جابر بن عبدالله نقل می کند که ما خدمت پیامبر بودیم که علی(ع) به سوی ما آمد. هنگامی که چشم پیامبر(ص) به او افتاد فرمود: «والذی نفسی بیده ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامة » و جابر می افزاید: «نزلت ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة . فکان اصحاب النبی(ص) اذا اقبل علی(ع) قالوا جاء خیر البریة; پیامبر فرمود: قسم به کسی که جان من به دست اوست، این مرد و شیعیان او رستگاران روز قیامتند; جابر می افزاید: در این هنگام آیه «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة » نازل شد. از این رو اصحاب پیامبر(ص) هنگامی که علی(ع) می آمد می گفتند: خیرالبریة آمد.(34)

ب) حاکم حسکانی علاوه بر حدیث فوق، حدیث دیگری را به نقل از ابن عباس نقل می کند; ابن عباس می گوید: هنگامی که آیه «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» نازل شد، پیامبراکرم(ص) به علی(ع) فرمود: «هو انت و شیعتک، تاتی انت و شیعتک یوم القیامة راضین مرضیین و یاتی عدوک غضبانا مقمحین; تو و شیعیانت در روز قیامت خیرالبریة هستید; هم خدا از شما راضی است و هم شما از خدا راضی هستید; ولی دشمن تو خشمگین و در زحمت (و عذاب) است.»(35)

نکته:

نامگذاری پیروان علی به «شیعه» امری است که در زمان پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و این نامگذاری اولین بار توسط شخص پیامبر اسلام(ص) صورت گرفته است و ریشه در کلام پیامبر دارد و شکل گیری گروهی به نام «شیعیان علی(ع)» بی شک پس از این اشاره و کلمه نغز رسول خدا روی داده است. لذا تلاش کسانی که سعی در تراشیدن و خلق و جعل بنیانگذارانی برای شیعه هستند، خواب و خیالی بیش نیست و البته، دشمنی با این عنوان و شر پنداشتن آن، دشمنی و عناد و شر دانستن پیامبر و نامگذاری اوست! با توجه به اینکه پیامبر اسلام(ص) در قرآن توسط خداوند توصیف به «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» شده است و به قول مولوی:

 

زانک ما ینطق رسول بالهوی

کی هوا زاید ز معصوم خدا (36)

 

بی شک نامگذاری پیروان علی(ع) به «شیعه» امری است که از جانب خداوند صورت گرفته است و صرفا خواسته شخصی پیامبر نیست.

 

9 - آیه لیلة المبیت

«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء

مرضات الله والله رؤف بالعباد; بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»(37)

در شان نزول این آیه، روایات زیادی در منابع معروف اسلامی آمده است; از جمله ثعلبی در تفسیرش و حاکم حسکانی در شواهد التنزیل از دو طریق (ابو سعید خدری و ابن عباس) حدیثی را نقل می کنند که ما کلام ثعلبی را به خاطر کامل بودن آن نقل می کنیم.(38)

 

شان نزول

ثعلبی می گوید: پیامبر اکرم(ص) هنگامی که تصمیم به هجرت به سوی مدینه گرفت، علی بن ابی طالب(ع) را در مکه برای ادای دیون و امانتهای مردم که نزد او بود گذارد و آن شب که به سوی غار حرکت می کرد، در حالی که مشرکین اطراف خانه او را گرفته بودند، دستور داد علی(ع) در بستر او بخوابد و به او فرمود: پارچه سبز رنگی که من دارم (و به هنگام خواب روی خود می کشم)، به روی خود بینداز و در بستر من بخواب! ان شاء الله هیچ مکروهی به تو نمی رسد!

علی(ع) این کار را انجام داد; در این موقع خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی فرستاد که من در میان شما پیمان برادری ایجاد کردم و عمر یکی را طولانی تر از دیگری قرار دادم. کدام یک از شما زندگی دیگری را بر خود مقدم می شمرید؟ هر یک از آن دو، حیات خویش را برگزیدند. در این هنگام خداوند به آنها وحی فرستاد: چرا شما همانند علی بن ابی طالب(ع) نبودید؟ من میان او و محمد برادری برقرار ساختم و او در بستر پیامبر خوابید و جان او را بر جان خویش مقدم شمرد! به زمین فرود آیید و او را از دشمنان حفظ کنید. آنها فرود آمدند، جبرئیل بالای سرش و میکائیل پایین پایش بود و جبرئیل صدا می زد: آفرین، آفرین! چه کسی همانند تو است ای علی؟ ! خداوند به تو نزد فرشتگان مباهات کرد.

در این هنگام که پیامبر(ص) به سوی مدینه در حرکت بود، این آیه در شان علی(ع) نازل شد: «و من الناس من یشری . . .»(39)

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از ابوجعفر اسکافی نقل می کند: «حدیث الفراش قد ثبت بالتواتر فلایجحده الا مجنون او . . . و قد روی المفسرون کلهم، ان قول الله تعالی: و من الناس من یشری الآیة نزلت فی علی لیلة المبیت علی الفراش; داستان خوابیدن علی در رختخواب پیامبر به تواتر اثبات شده است، لذا کسی جز دیوانه یا . . . منکر آن نیست و تمام مفسران نقل کرده اند که آیه «من یشری . . .» در شان علی بن ابیطالب، در شبی که در رختخواب پیامبر خوابید، نازل شده است.»(40)

حاکم نیشابوری در کتاب «مستدرک الصحیحین»، داستان لیلة المبیت را به نقل از ابن عباس نقل می کند و تصریح می کند که «هذا حدیث صحیح الاسناد و لم یخرجاه; این حدیث معتبری است، هرچند بخاری و مسلم در کتاب خود آن را نیاورده اند.»(41)

 

10 - آیات برائت

«براءة من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین . . . ; (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان که با آنها عهد بسته اید!»(42)

مورخان و مفسران و محدثان بسیاری از عامه و تمامی خاصه تصریح نموده اند که پیامبر(ص) ابتدا وظیفه ابلاغ آیات ابتدایی سوره برائت را به ابوبکر داد، ولی بعدا علی(ع) را به دنبال او فرستاد تا آیات را از او گرفته و خودش به مکه رفته و آنها را ابلاغ کند. در این باره به نقل احمد بن حنبل در مسند (از کتب معروف حدیثی اهل سنت) اکتفا می شود.

 

شان نزول

احمد حنبل در مسند می گوید: پیامبر اکرم(ص) سوره برائت را با ابوبکر به سوی اهل مکه فرستاد تا اعلام کند که بعد از آن سال، هیچ مشرکی حق حج خانه خدا را ندارد و هیچ کس نباید به صورت عریان و برهنه خانه را طواف کند. سپس پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: خود را به ابوبکر (در وسط راه مکه و مدینه) برسان، ابوبکر را به سوی من بازگردان و خود سوره برائت را ابلاغ کن! علی(ع) چنین کرد . در آخر حدیث هنگامی که ابوبکر سؤال می کند: آیا چیزی بر ضد من نازل شده که من نباید سوره را ابلاغ کنم؟ پیامبر می فرماید: «امرت ان لایبلغه الا انا او رجل منی; من مامور شده ام که این سوره را مگر من یا مردی که از من است ابلاغ نکند.»(43)

ترمذی در سنن معروف خود (که از منابع اصلی حدیث اهل سنت محسوب می شود) همین حدیث را به تعبیر دیگری از «انس بن مالک» نقل می کند که پیامبر(ص) سوره برائت را با ابوبکر فرستاد، سپس او را خواند و فرمود: «لاینبغی لاحد ان یبلغ هذا الا رجل من اهلی فدعا علیا فاعطاه ایاه; سزاوار نیست برای احدی که این سوره را ابلاغ کند. مگر مردی از خاندانم! سپس علی را فرا خواند و سوره را به او داد.»(44)

 

15 . توبه، آیه 119 .

16 . المیزان، ج 9، ص 408 به نقل از درالمنثور .

17 . برای آگاهی بیشتر ر . ک به احقاق الحق، ج 14، ص 274 و 275; و الغدیر، ج 2، ص 277 .

18 . شوری، آیه 23 .

19 . احزاب، آیه 33 .

20 . المیزان، ج 16، ص 311 .

21 . فسئلوا اهل الذکر، ص 71 .

22 . روح المعانی، ج 22، ص 14 و 15 .

23 . مجمع البیان، ج 7 و 8 ص 559 و شواهد التنزیل، ج 2، ص 56 .

24 . صحیح مسلم، ج 4، ص 1883 .

25 . شواهد التنزیل، ج 2، از ص 11 تا 15 و ص 92 که به طرق مختلف نقل می کند .

26 . شواهد التنزیل، ج 2، از ص 24 تا ص 27 .

27 . مجمع البیان، ج 7 و 8 ص 559 .

28 . آل عمران، آیه 61 .

29 . تلخیص از مطالب پیام قرآن، ج 9، ص 242 .

30 . مجمع البیان، ج 1 و 2 ص 452 با اندکی تلخیص .

31 . صحیح مسلم، ج 4، ص 1871 .

32 . بینه، آیه 7 و 8 .

33 . الدر المنثور، ج 6، ص 379; والغدیر، ج 2، ص 58 .

34 . شواهد التنزیل، ج 2، ص 357 و صواعق، ص 96 .

35 . نجم، آیه 3 و 4 .

36 . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 1602 .

37 . بقره، آیه 207 .

38 . نقل حاکم حسکانی از طریق ابوسعید خدری با اندک اختلافی مانند نقل ثعلبی در تفسیر است .

39 . الغدیر، ج 2، ص 48 .

40 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 270 و الغدیر، ج 2، ص 47 و ص 48 .

41 . مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 4 .

42 . توبه، آیه 1 به بعد .

43 . مسند احمد، ج 1، ص 3 .

44 . سنن ترمذی، ج 5، ص 275 .


برگرفته از سایت حوزه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی